خارج فقه و اصول، دکتری فلسفه تطبیقی، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، قم، ایران.
چکیده
چگونگی تعامل علم کلام و فلسفه، از دیرباز مورد توجه اندیشمندان بوده است. دراینمیان، برخی فقط به تعامل در روش اکتفا کرده و گروهی دیگر تا حد جایگزینی فلسفه با کلام پیش رفتهاند. روشن است که آگاهی از حقیقت این امر، میتواند زمینهساز حل بسیاری از اختلافات و ایجاد زمینههای مشترک باشد. بنابراین، مسئله ما در این نوشتار، بررسی نحوه تعامل این دو حوزه معرفتی خواهد بود. بررسیها نشان داد سیر متلاطم و ناموزون رشد مباحث کلامی، مانع از این است که حکمی واحد درباره رابطه علم کلام و فلسفه داشته باشیم؛ چرا که این رابطه در طول تاریخ، پیوسته از ضعف بهسوی قوت در حرکت بوده است و بهجرأت میتوان مدعی شد در دوران متأخر، مرز میان کلام و فلسفه در مسائل مشترک برداشته شده و این دوگانگی، به وحدت تبدیل شده است. وحدتی که برخی از آن به «کلام فلسفی» تعبیر کردهاند. در این نوشته، ضمن توصیف این تحول تاریخی، چگونگی این حرکت، تحلیل و بررسی شده است.